هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن می‌گوید. او از فداکاری‌ها و رنج‌هایی که برای رسیدن به معشوق متحمل شده است، صحبت می‌کند و آرزو می‌کند که معشوق او را بپذیرد و به او توجه کند. شاعر از مفاهیمی مانند عشق، فداکاری، اشتیاق و رستگاری سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، زبان شعر کلاسیک فارسی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد و نیاز به تفسیر و توضیح دارد.

غزل شمارهٔ ۲۹۵۱

زان خاکِ تو شُدم تا بر من گُهَر بِباری
چون مویْ ازان شُدم من، تا تو سَرَم بِخاری

زانْ دست شُستم از خود، تا دستِ من تو گیری
زانْ چون خیال گشتم، تا در دِلَم گُذاری

زان روز و شب دَریدَم، در عاشقی گَریبان
تا تو زِ مشرقِ دل، چون مَهْ سَری بَرآری

زان اَشکْبار گشتم، چون ابر در بهاران
تا نوبهارِ حُسنَت، بر من کُند بهاری

حَمّالِ آن اَمانَت، کان را فَلَکت نَپَذْرُفت
گشتم به اِعْتمادی، کَزْ لُطفِ توست یاری

شاها به حَقِّ آنک بر لوحِ سینه هر دَم
از بَهرِ بُت پَرَستان، نوصورتی نِگاری

بِنْمایْ صورتی را، کانْ لوح درنگُنجَد
تا بُت پَرَست و بُتگَر، یابَند رستگاری
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.