هوش مصنوعی: این متن شعری است که از شراب به عنوان نمادی برای رهایی از غم و اندوه و دوری از دنیای مادی استفاده می‌کند. شاعر مخاطب را به نوشیدن شراب دعوت می‌کند تا از خیالات گذشته رها شود و به جای پرستش سنگ‌ها، به دریا و عظمت آن بیندیشد. همچنین، شاعر به انتقاد از دنیای پرنفاق و ریاکاری می‌پردازد و به جای آن، لطف و مهربانی را توصیه می‌کند. در نهایت، شاعر به شمس تبریز اشاره می‌کند و از رهایی و آرامش در کنار او سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از نماد شراب و مفاهیم انتقادی اجتماعی نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۹۵۲

گَر از شرابِ دوشین، در سَر خُمار داری
بُگْذار جامِ ما را، با این چه کار داری؟

وَرْ تازه‌یی نه دوشین، بِنْشین، بیا بِنوش این
تا از خیالِ پیشین، زِنْهار سَر نَخاری

تا سنگ را پَرَستی، از دیگران گُسَستی
دریا تو را نَشایَد، گَر سیلْ یاد آری

در بارگاهِ خاقان، سودایِ پُرنِفاقان
زَنْبیلِ هر گدایی، در پیشِ شهریاری

فهرستِ یادِ کینی، با لُطفِ ساتْکینی
اَنْدَر بهشت، وان گَهْ در شُعله‌هایِ ناری

زین سَر اگر بِبینی، مویی زِ خوبِ چینی
نی پَرده زیر مانَد، نی نَعْره‌هایِ زاری

نی غوره‌یی بِجوشی، نی سِرکه‌یی فروشی
اِلّا شرابْ نوشی، انگور می‌فَشاری

انگورْ این وجودت، اَفْشُردنِ تو سودت
اِنگار کین نَبودَت، تا چند مِهْر کاری

وقتی که دَررَمیدی، تو سویِ شَمسِ تبریز
آن جا خدایْ دانَد، کَنْدَر چه لاله زاری
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.