۲۲۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۵۵۲

عشق لب تشنه بدمستی اظهار بود
گل این باغچه شیدایی دستار بود

پاس دام و قفس خویش بدار ای صیاد
ناله سوختگان خونی منقار بود

عزت غنچه این باغ به گلچین فرض است
که نظر کرده آن گوشه دستار بود

دل غبار غم او را ز هوا می گیرد
آب آیینه ما تشنه زنگار بود

جنس اگر یوسف مصری است، که ارزان گردد
ناز اگر از طرف میل خریدار بود

صائب از لطف سخن گل به سر شهرت زد
مپسندید که در پیرهنش خار بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.