هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و عاشقانه از صائب تبریزی، با استفاده از استعاره‌ها و نمادهای مذهبی و عرفانی مانند چشمه زمزم، کعبه، و عید قربان، به بیان دردها و رنج‌های عشق و جدایی می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند وحدت، داغ دل، و قناعت به خیال وصال سخن می‌گوید و در نهایت، به ناامیدی و اندوه ناشی از هجران اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و نمادها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۳۵۵۵

چشمه زمزم ما تیغ تو بیباک بود
حلقه کعبه ما حلقه فتراک بود

نیست یک سبزه بیگانه درین وحدتگاه
گر ترا آینه از زنگ دویی پاک بود

گریه بر عقده ما عقده دیگر افزود
گره خاطر عاشق گره تاک بود

حاصل از داغ جنون سینه چاکی داریم
قسمت صبح ز خورشید دل چاک بود

خاکسارانه اگر زیست توانی کردن
چون زمین جامه ات از اطلس افلاک بود

تخم قارون ز دل خاک به صحرا آمد
تا به کی دانه ما در جگر خاک بود؟

عید قربان من بی سر و پا آن روزست
که گریبان من آن حلقه فتراک بود

به خیالی ز وصال تو قناعت کرده است
صائب آن نیست که از هجر تو غمناک بود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.