هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و دلبستگی عمیق خود سخن میگوید و بیان میکند که حضور معشوق در دلش باعث بیرغبتی به دنیا شده است. او از جدایی و بیخبری از معشوق شکایت دارد و اشاره میکند که امروز دیگر غم دنیا بر دلش اثر ندارد. شاعر از رازهای نهفته در دلش مانند غنچهای سخن میگوید و در پایان، هر آنچه را که غیر از عشق است، باطل میداند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۳۵۵۶
دانه خال تو روزی که مرا در دل بود
حاصل روی زمین از من بی حاصل بود
مست نازی که تسلی به خبر بودم ازو
در میان من و او بیخبری حایل بود
نیست امروز غم روی زمین بر دل من
دایم این آینه را آینه دان از گل بود
ریخت در دامن صحرای جنون باد بهار
نقد رازی که مرا غنچه صفت در دل بود
صائب اوراق جهان را به نظر آوردم
هرچه جز نقطه شک بود خط باطل بود
حاصل روی زمین از من بی حاصل بود
مست نازی که تسلی به خبر بودم ازو
در میان من و او بیخبری حایل بود
نیست امروز غم روی زمین بر دل من
دایم این آینه را آینه دان از گل بود
ریخت در دامن صحرای جنون باد بهار
نقد رازی که مرا غنچه صفت در دل بود
صائب اوراق جهان را به نظر آوردم
هرچه جز نقطه شک بود خط باطل بود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.