هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، به ستایش معشوق و بیان عشق و اشتیاق شدید به او میپردازد. شاعر از زبان عاشقی سخن میگوید که معشوق را بالاتر از هر گنج و نعمتی میداند و عشق به او را تنها چیزی میداند که ارزش طلب دارد. همچنین، شعر به مفاهیمی مانند فداکاری، عشق الهی و ارزش معنوی معشوق اشاره دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانهی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی و استعارههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارند.
غزل شمارهٔ ۳۵۵۸
دست و دامن چه سزاوار عطای تو بود؟
ظرف دریوزه کند هرکه گدای تو بود
بی نیاز از زر و سیمند طلبکارانت
گنج زیر قدم آبله پای تو بود
خون کند در دل گلگونه حوران بهشت
خون هرکس که حنای کف پای تو بود
گنج را گوشه ویرانی بلاگردانی است
ورنه دل لایق آن نیست که جای تو بود
دامن دولت جاوید به دست آورده است
هرکه در سلسله زلف رسای تو بود
شبنمی سیر ندیده است گل روی ترا
وای بر بلبل اگر گل به صفای تو بود
خضر از سبزه خوابیده گران خیزترست
آتش شوقی اگر در ته پای تو بود
برق خار و خس تقصیر هزاران سال است
یک دم گرم که مقرون رضای تو بود
نرسد چاشنی خواب به شیرینی وصل
چه خیال است خیال تو به جای تو بود؟
ظرف دریوزه کند هرکه گدای تو بود
بی نیاز از زر و سیمند طلبکارانت
گنج زیر قدم آبله پای تو بود
خون کند در دل گلگونه حوران بهشت
خون هرکس که حنای کف پای تو بود
گنج را گوشه ویرانی بلاگردانی است
ورنه دل لایق آن نیست که جای تو بود
دامن دولت جاوید به دست آورده است
هرکه در سلسله زلف رسای تو بود
شبنمی سیر ندیده است گل روی ترا
وای بر بلبل اگر گل به صفای تو بود
خضر از سبزه خوابیده گران خیزترست
آتش شوقی اگر در ته پای تو بود
برق خار و خس تقصیر هزاران سال است
یک دم گرم که مقرون رضای تو بود
نرسد چاشنی خواب به شیرینی وصل
چه خیال است خیال تو به جای تو بود؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.