هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و فلسفی است که به مفاهیمی مانند کمال، زوال، نادانی، عشق، جمال و حقیقت می‌پردازد. شاعر از تضادها و پارادوکس‌های زندگی سخن می‌گوید و به دنبال درک عمیق‌تری از وجود و هستی است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به تفسیر و تأمل دارند که برای سنین پایین مناسب نیست.

غزل شمارهٔ ۳۵۶۹

باشد ایمن ز زوال آن که کمالش نبود
بی کمالی است کمالی که زوالش نبود

طفل شوخی است که غافل ز معلم شده است
هرکه از بیخبری فکر مآلش نبود

زشت رو، به که ز منزل ننهد پای برون
پرده پوشی اگر از حسن خصالش نبود

واصل عالم بیرنگ درین نشأه شده است
هرکه از حسن نظر بر خط و خالش نبود

بر سر خوان وصالش دل محجوب، مرا
تنگدستی است که یارای سؤالش نبود

ایمن از دیده شورست درین نشأه کسی
که به جز خون جگر می به سفالش نبود

اختر سوخته ماست مسلم، ورنه
اختری نیست فلک را که زوالش نبود

محو شد دیده هرکس که در آن نور جمال
خطر از برق جهانسوز جلالش نبود

ای بسا خون که کند در دل آیینه و آب
جلوه حسن لطیفی که مثالش نبود

رویش از قبله محال است نگردد صائب
دیده هرکه به ابروی هلالش نبود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.