۲۸۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۵۴

گَر روشنی تو یارا یا خود سِیَهْ ضَمیری
در هر دو حالْ خود را از یارْ وانگیری

پا واگرفتنِ تو، هر دو زِ حال کُفر است
صد کُفر بیش باشد، در عاشقانْ نَفیری

پاکَت شود پَلیدی، چون از صَنَم بُریدی
گَردد پَلیدْ پاکی، چون غَرقه در غَدیری

دنبالِ شیر گیری، کِی بی‌کَباب مانی؟
کِی بی‌نَوا نِشینی، چون صاحِبِ امیری؟

بُگْذار سِرِّ بَد را، پنهان مَکُن تو خود را
در زیرکی چو مویی، پیدا میانِ شیری

خوردی تو زَهر و گفتی حَق را ازین چه نُقصان؟
حَق بی‌نیاز باشد، وَزْ زَهرْ تو بمیری

زیرِ درختِ خُرما، انداز هَمچو مَریَم
گَر کاهِلی به غایَت، وَرْ نیز سُست پیری

از سایه‌هایِ خُرما، شیرین شَوی چو خُرما
وَزْ پُختگیِّ خُرما، تو پُختگی پَذیری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.