۶۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۶۱۰

مانع گرمروان ساعت سنگین نشود
سیل از کوه گرانسنگ به تمکین نشود

جنگ با گردش چرخ قدر انداز خطاست
سپر تیر قضا جبهه پرچین نشود

از تماشای تو چون خلق نیارند ایمان؟
کافرست آن که ترا بیند و بی دین نشود

نیست از چین جبین خیره نگاهان را باک
خار از چیدن گل مانع گلچین نشود

هست بی صورت اگر مالک صد گنج بود
تا توانگر کسی از چهره زرین نشود

چون گل از خنده رنگین نگشاید صائب
دل هرکس تهی از گریه خونین نشود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.