هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و غربت سخن می‌گوید و بیانگر احساساتی مانند عشق، رنج، وطن‌پرستی و جستجوی معناست. شاعر از چشم فسون‌ساز، سوختگی دل، بازگشت به وطن و رنج غربت یاد می‌کند و به سادگی دل و بی‌زبانی اشاره دارد. همچنین، از درد و رنج جان و نشتر الماس نیز سخن به میان می‌آید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج و حسرت نیاز به درک بالاتری از زندگی و تجربیات انسانی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۶۱۷

بر سر حرف، گر آن چشم فسون ساز آید
با نفس سوختگی سرمه به آواز آید

از غریبی به وطن می روم و می گویم
وقت آن خوش که به غربت ز وطن باز آید

ذوق کاوش اگر این است که من یافته ام
سینه کبک به عذر قدم باز آید

ساده دل را نبود بند خموشی به زبان
پرده پوشی کی از آیینه غماز آید؟

رگ جانم هدف نشتر الماس شود
ناخن ریشی اگر بر جگر ساز آید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.