۲۳۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۶۲۴

سرخوش از صحبت ارباب هوس می آید
شعله طور ز دلسوزی خس می آید

ناکسی بین که سر از صحبت من می پیچد
سر زلفی که به دست همه کس می آید

ای گل شوخ که در شیشه گلابت کردند
هیچ یادت ز اسیران قفس می آید؟

روی گردان نشود صافدل از دشمن خویش
آخر آیینه به بالین نفس می آید

صائب از گردش چرخ است فغان دل ما
می رود محمل و آواز جرس می آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.