هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی، شاعر سبک هندی، به موضوعاتی مانند ناامیدی، فریب شیطان، پیری و ضعف انسان میپردازد. شاعر از بوی کافور (نماد مرگ) و خزان (پاییز) سخن میگوید و به ضعف انسان در برابر وسوسههای شیطان اشاره میکند. همچنین، او از ناتوانی انسان در تغییر سرنوشت و تأثیرپذیری از دیگران میگوید.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به مرگ و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۳۶۲۶
از لب خلق دم باد خزان می آید
بوی کافور ازین مرده دلان می آید
باده پاک گهر چشم مرا دریا کرد
کار سنگ یده از رطل گران می آید
دست بر خاطر آگاه ندارد شیطان
گرگ در گله ز تقصیر شبان می آید
در کمانخانه ابروی بلند اقبالش
تیر بی خواست در آغوش کمان می آید
مگر از رخنه دل روی ترا بینم سیر
ورنه تنها چه ز چشم نگران می آید؟
گرچه پیری، مشو از حیله شیطان ایمن
بیشتر وقت سحر خواب گران می آید
کار ما را چه سرانجام تواند دادن؟
سخن ما که به کار دگران می آید
ناتوان باش که در ملک اجابت صائب
ناوک سست کمانان به نشان می آید
بوی کافور ازین مرده دلان می آید
باده پاک گهر چشم مرا دریا کرد
کار سنگ یده از رطل گران می آید
دست بر خاطر آگاه ندارد شیطان
گرگ در گله ز تقصیر شبان می آید
در کمانخانه ابروی بلند اقبالش
تیر بی خواست در آغوش کمان می آید
مگر از رخنه دل روی ترا بینم سیر
ورنه تنها چه ز چشم نگران می آید؟
گرچه پیری، مشو از حیله شیطان ایمن
بیشتر وقت سحر خواب گران می آید
کار ما را چه سرانجام تواند دادن؟
سخن ما که به کار دگران می آید
ناتوان باش که در ملک اجابت صائب
ناوک سست کمانان به نشان می آید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.