۲۷۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۶۳۶

چشم پرحرف و لب بوسه ربا می باید
حسن سهل است، ز معشوق ادا می باید

سنبل زلف ترا یک سر مو نیست کمی
گل رخسار ترا رنگ حیا می باید

به سر زلف تسلی نتوان کرد مرا
دست گستاخ مرا بند قبا می باید

نتوان دست به یک کاسه به یکسان کردن
کاسه و کوزه زهاد جدا می باید

نتوان رفت به یک پای فتادن از دست
پا چو از کار فتد دست دعا می باید

چند پرسی به ره عشق چه دربایست است
تیشه بر فرق سر و خار به پا می باید

برگ کاهی چه قدر راهنوردی بکند؟
جذبه ای از طرف کاهربا می باید

همه اسباب سفر کرده مهیا صائب
جنبش ابرویی از راهنما می باید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.