۲۰۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۶۴۴

نه همین دل ز سر زلف تو مفتون گردید
هرکه پیوست به این سلسله مجنون گردید

حسن از تربیت عشق زبان آور شد
سرو در زیر پر فاخته موزون گردید

شب مهتاب بود روز سیه در نظرش
دل هرکس که در آن طره شبگون گردید

بخل آن روز دوانید رگ و ریشه به خاک
که زمین پرده مستوری قارون گردید

هرکه مفتون سر زلف سخن شد، داند
که دل صائب از اندیشه چرا خون گردید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.