هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر ناامیدی و یأس شاعر از دستیابی به آرزوها و خواسته‌هایش است. او از نرسیدن به بهاران و فیض خار، از دست دادن فرصت‌ها و عدم دریافت پاداش مناسب سخن می‌گوید. همچنین، شاعر به بی‌عدالتی و ناکامی‌های زندگی اشاره می‌کند و این که تلاش‌هایش به نتیجه مطلوب نرسیده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، مضامین ناامیدی و یأس ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۳۶۴۷

چه عجب گر ز بهاران به نوایی نرسید
فیض خار سر دیوار به پایی نرسید

هرچه از دست دهی بهتر ازان می بخشند
مسی از دست ندادم که طلایی نرسید

قیمت گوهر شهوار گرفت اشک کباب
خون ما سوخته جانان به بهایی نرسید

گر دوا این و گرانجانی منت این است
جان کسی برد که دردش به دوایی نرسید

آنچنان رو که به گردت نرسد برق، که من
رو به دنبال نکردم که قفایی نرسید

نظر مهر ز افلاک مجویید که صبح
استخوانی است که فیضش به همایی نرسید

در پس بوته تدبیر نرفتم هرگز
کز کمینگاه قدر تیر قضایی نرسید

صائب امروز سخنهای تو بی قیمت نیست
این متاعی است که هرگز به بهایی نرسید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.