هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، به موضوعاتی مانند عشق، جدایی، ناامیدی، و طبیعت می‌پردازد. شاعر از عناصری مانند اشک، گل، آینه، خورشید، و ماه برای بیان احساسات خود استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تصاویر به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند.

غزل شمارهٔ ۳۶۸۶

حجاب پرده چشم پر آب می گردد
وگرنه دلبر ما بی نقاب می گردد

همین ز جلوه آن شاخ گل خبر دارم
که اشک در نظر من گلاب می گردد

چه عارض است که از پرتو مشاهده اش
به چشم جوهر آیینه آب می گردد

اگر ز ساغر خورشید ذره سرگرم است
ز باده که سر آفتاب می گردد؟

امیدوار نباشم چرا به نومیدی؟
سبوی آبله پر از سراب می گردد

ز گریه اختر طالع نمی شود بیدار
نمک به دیده بیدرد خواب می گردد

خزان به خون گلستان عبث کمر بسته است
که خودبخود ورق این کتاب می گردد

به خون قسمت من خاک آنچنان تشنه است
که شیر در قدحم ماهتاب می گردد

ز قرب سوختگان دل نمی توان برداشت
چگونه دود جدا از کباب می گردد؟

در آن چمن که منم عندلیب آن صائب
گل از نظاره شبنم گلاب می گردد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.