۲۲۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۶۹۱

کجا حریص ملول از گزند می گردد؟
که خاک در دهن حرص قند می گردد

ازان نگاه تو چون تیر می خلد در دل
که گرد آن مژه های بلند می گردد

به گرد آتش روی تو خال از شوخی
گمان برند که همچون سپند می گردد

نوای خارج منصور از تهی مغزی است
صدا ز کاسه خالی بلند می گردد

اثر در آن دل سنگین نمی کند صائب
به سنگ ناخن من گرچه بند می گردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.