۲۲۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۶۹۹

زمانه ساز به رنگ زمانه می گردد
پرشکسته خس آشیانه می گردد

ز آه خویش بر آن تندخوی می لرزم
که تیر راست به گرد نشانه می گردد

بس است چین جبینی برای رفتن من
که این سمند به یک تازیانه می گردد

تمام خواب غرورست خواجه، زین غافل
که یک دو هفته دیگر فسانه می گردد

به خارزار تعلق مبند دل زنهار
که بیضه سنگ درین آشیانه می گردد

به صدر مجلس اگر راه من فتد صائب
ز خاکساری من آستانه می گردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.