هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، به موضوعاتی مانند عشق، شراب، طبیعت، و فلسفه زندگی می‌پردازد. شاعر از زبان شکوه و عشق سخن می‌گوید و از مفاهیمی مانند جنون، غبار خاطر، و چرخ نیلگون برای بیان احساسات خود استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و واژگان ادبی بالا نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۷۰۸

زبان شکوه ما لعل یار می بندد
لب پیاله دهان خمار می بندد

ز جوش باده خم از جای خویشتن نرود
جنون چه طرف ازین خاکسار می بندد؟

غبار خاطر من آنقدر گران خیزست
که ره به جلوه سیل بهار می بندد

به من عداوت این چرخ نیلگون غلط است
کدام آینه طرف از غبار می بندد؟

به این امید که در دامن تو آویزد
نسیم پیرهن از مصر بار می بندد

اگر نه روی تو آیینه را دهد پرداز
دگر که آب درین جویبار می بندد؟

کلید آه ترا جوهری اگر باشد
که بر رخ تو در این حصار می بندد؟

به دست، کار جهان را تمام نتوان کرد
جهان ازوست که همت به کار می بندد

جواب آن غزل بلبل نشابورست
که رنگ لاله و گل برقرار می بندد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.