هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی، بیانگر دردها و رنجهای درونی شاعر است که در عزلت و انزوا به سر میبرد. او از ناامیدی و بیپناهی در زمانهای سخن میگوید که امیدی به دستیابی به آرزوها نیست. شاعر از عشق و جاذبههای آن نیز یاد میکند و در نهایت به امیدواری و روشنایی در دل تاریکیها اشاره دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با مضامین غم و اندوه و انزوا، نیاز به درک و تجربه بیشتری دارد که معمولاً در سنین نوجوانی و بزرگسالی قابل درک است.
غزل شمارهٔ ۳۷۱۲
چه غم ز خاطر ما دیدنی برون آرد؟
چه خار از دل ما سوزنی برون آرد؟
مرا به گوشه عزلت کشید وحشت خلق
خوشا رهی که سر از مأمنی برون آرد
درین زمانه که امید دست چربی نیست
مگر چراغ ز خود روغنی برون آرد
فغان که جاذبه عشق ماه کنعان را
امان نداد که پیراهنی برون آرد
به آفتاب رسد همچو صبح صافدلی
که از جگر نفس روشنی برون آرد
چو دود هر که درین خاکدان به خود پیچد
امید هست سر از روزنی برون آرد
چو غنچه پاک دهانی سرآمدست اینجا
که سر به جیب برد گلشنی برون آرد
ز درد ما خبرش هست اندکی صائب
کسی که گوهری از معدنی برون آرد
چه خار از دل ما سوزنی برون آرد؟
مرا به گوشه عزلت کشید وحشت خلق
خوشا رهی که سر از مأمنی برون آرد
درین زمانه که امید دست چربی نیست
مگر چراغ ز خود روغنی برون آرد
فغان که جاذبه عشق ماه کنعان را
امان نداد که پیراهنی برون آرد
به آفتاب رسد همچو صبح صافدلی
که از جگر نفس روشنی برون آرد
چو دود هر که درین خاکدان به خود پیچد
امید هست سر از روزنی برون آرد
چو غنچه پاک دهانی سرآمدست اینجا
که سر به جیب برد گلشنی برون آرد
ز درد ما خبرش هست اندکی صائب
کسی که گوهری از معدنی برون آرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.