هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از درد فراق و اشتیاق به معشوق سخن می‌گوید. شاعر از عشق حقیقی، جذابیت معشوق، و تأثیرات عمیق عشق بر روح و جان خود می‌سراید. همچنین، مفاهیمی مانند نیاز، عجز، حیرت، و نماز به عنوان نشانه‌ای از حضور قلب در این شعر به چشم می‌خورند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۳۷۱۶

کجا به حال مرا چاره ساز می آرد؟
ز خویش هرکه مرا برده، باز می آرد

اگر نه عشق حقیقی درین جهان باشد
که روی من به جهان مجاز می آرد؟

به مهره دل مومین من چه خواهد کرد
رخی که آینه را در گداز می آرد

به حمله کوه گران را سبک رکاب کند
غمی که بر سر من ترکتاز می آرد

اگر نه پرده چشم جهان شود حیرت
که تاب جلوه آن سرو ناز می آرد؟

چنان که ناز ترا دور می کند از من
مرا به سوی تو عجز و نیاز می آرد

مده ز دست حیا را که صید عالم را
به چشم دوخته این شاهباز می آرد

حضور قلب بود شرط در ادای نماز
حضور خلق ترا در نماز می آرد

کند ز کعبه دلالت به دیر حاجی را
مرا ز فکر تو هرکس که باز می آرد

ازان به چشم ره گریه بسته ام صائب
که جای اشک گهرهای راز می آرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.