هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق و دردهای عشق است. او از بیقراری، بیاختیاری و غمهای ناشی از عشق سخن میگوید و تنها راه نجات را در دیدار معشوق میداند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند درد عشق و غمهای روحی مناسب سنین بالاتر است.
غزل شمارهٔ ۳۷۵۸
بیاض گردن او دست من ز کار برد
بیاض خوش قلم از دست اختیار برد
بجز خط تو کز او چشمها شود روشن
که دیده گرد که از دیده ها غبار برد؟
به خون کسی که تواند خمار خویش شکست
چرا به میکده دردسر خمار برد؟
نشسته است به خون گرچه هیچ کس خون را
مرا غبار ز دل سیر لاله زار برد
ز ضعف تن به زمین نقش بسته ام صائب
مگر مرا تپش دل به کوی یار برد
بیاض خوش قلم از دست اختیار برد
بجز خط تو کز او چشمها شود روشن
که دیده گرد که از دیده ها غبار برد؟
به خون کسی که تواند خمار خویش شکست
چرا به میکده دردسر خمار برد؟
نشسته است به خون گرچه هیچ کس خون را
مرا غبار ز دل سیر لاله زار برد
ز ضعف تن به زمین نقش بسته ام صائب
مگر مرا تپش دل به کوی یار برد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.