۲۰۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۷۷۴

دمید صبح، هوای شراب باید کرد
سری برون ز گریبان خواب باید کرد

ز هر نسیم نگردد چو غنچه خندان دل
نفس ز سینه صبح انتخاب باید کرد

برای کسب هوا، گرچه یک نفس باشد
سری ز بحر برون چون حباب باید کرد

ز باده شفقی، رنگ ماهتابی را
جهان فروزتر از آفتاب باید کرد

چو گل گلاب شود ایمن از خزان گردد
به آه گرم دل خویش آب باید کرد

میان شبنم و گل نیست پرده ای در کار
چرا ز چشم تر ما حجاب باید کرد؟

به آه سرد شود هرچه صرف چون دم صبح
ز عمر خویش همان را حساب باید کرد

چو مو سفید شد استادگی گرانجانی است
سفر به روشنی ماهتاب باید کرد

چو نافه صائب اگر خون کنند در جگرت
به کیمیای رضا مشک ناب باید کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.