هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند ناتوانی، امید، عشق، تقدیر و طبیعت می‌پردازد. شاعر از ناتوانی جسم و روح سخن می‌گوید و به دنبال امید در میان ناامیدی است. همچنین، به عشق و تأثیرات آن اشاره می‌کند و از طبیعت و عناصر آن مانند برق، آسمان و شبنم برای بیان مفاهیم عمیق استفاده می‌نماید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات و استعارات نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارند تا به خوبی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۳۷۹۳

عنان آه چسان جسم ناتوان گیرد؟
چگونه مشت خسی برق را عنان گیرد؟

به آه داشتم امیدها، ندانستم
که این فلک زده هم رنگ آسمان گیرد

چه احتیاج کمندست در شکار ترا؟
که چشم شوخ تو نخجیر با کمان گیرد

ز شرم عشق همان حلقه برون درست
اگرچه فاخته بر سرو آشیان گیرد

مجو ز دولت نوکیسه چشم و دل سیری
که این هما ز دهان سگ استخوان گیرد

چو صبح، تیغ دو دم هرکه کار فرماید
امید هست که در یک نفس جهان گیرد

ز برق حادثه نتوان به ناتوانی جست
که آتش از شمع اول به ریسمان گیرد

اگر ز خویش تو پهلو تهی توانی کرد
چو ماه عید رکاب تو آسمان گیرد

چنین که نیست قرارش به هیچ جا صائب
عجب که شبنم ما رنگ بوستان گیرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.