۲۱۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۸۰۸

ز شمع شهپر پروانه ها اگر سوزد
مرا ز گرمی پرواز بال و پر سوزد

چو لاله می شود از باد صبح روشنتر
چراغ هرکه به خونابه جگر سوزد

خط مسلمی دوزخ است روز حساب
به درد و داغ دل هرکه بیشتر سوزد

دلی که سوخته داغ آتشین رویی است
در آفتاب قیامت چرا دگر سوزد؟

چگونه خواب نسوزد به دیده تر من؟
رخی که پرتو او آب در گهر سوزد

بغیر زنده دلی در جهان چراغی نیست
که روز تا به شب و شام تا سحر سوزد

چراغ چشم مرا کز رخ تو روشن شد
روا مدار که در مجلس دگر سوزد

کشیده دار عنان آه و ناله را صائب
مباد از دم گرم تو خشک و تر سوزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.