هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، با تصاویر شاعرانه و استعاره‌های زیبا، به بیان دردها و رنج‌های عشق، ناپایداری دنیا و حالات روحی شاعر می‌پردازد. شاعر از عشق، جدایی، ملامت، پیری و بی‌ثباتی دنیا سخن می‌گوید و با استفاده از عناصر طبیعت مانند ستاره، صبح، خزان و... احساسات خود را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۸۲۸

به عارض تو که رنگ نگاه می ریزد؟
که زهر ازان مژه های سیاه می ریزد

ستاره در قدم صبح آفتاب شود
خوشا دلی که در آن جلوه گاه می ریزد

مرا ز خار ملامت کسی که ترساند
به راه کاهربا برگ کاه می ریزد

توان ز دست و دل سرد یافت حال مرا
ز برگهای خزان دیده آه می ریزد

شکسته ای که گرفتار خط مشکین است
چو خامه از مژه خون سیاه می ریزد

نفس دریغ مدار از نفس گداختگان
ترا که تا به کمر زلف آه می ریزد

طمع مدار ز دندان ثبات در پیری
که این ستاره درین صبحگاه می ریزد

خطای اهل هوس را صواب می داند
همان که خون مرا بی گناه می ریزد

نفس درازی صائب ز سینه چاک است
به قدر شق ز قلم مد آه می ریزد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.