هوش مصنوعی: این شعر از حسرت، عشق، ناامیدی و رنج‌های عاطفی سخن می‌گوید. شاعر از درد دوری، ناکامی‌های عشقی و تلاش‌های بی‌ثمر می‌نالد و با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند فرهاد، گل، دریا و مور، احساسات خود را بیان می‌کند. در نهایت، او به پذیرش شرایط و مدارا با زندگی می‌رسد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اشارات تاریخی (مانند فرهاد) نیاز به دانش ادبی و فرهنگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شود.

غزل شمارهٔ ۳۸۳۳

ز آه کام دو عالم مرا مهیا شد
ازین کلید دو صد در به روی من وا شد

شکست از می روشن خمار من ساقی
عجب بلای سیاهی مرا ز سر وا شد!

فغان من ز دل سخت یار گشت بلند
ز کوه، ناله فرهاد اگر دوبالا شد

شد از قلمرو رخسار، زلف روگردان
غبار لشکر خط تا ز دور پیدا شد

که می تواند ازان رو دلیر گل چیدن؟
که حلقه حلقه خط تو چشم بینا شد

درین زمان که کسی دل نمی دهد به سخن
ترحم است بر آن طوطیی که گویا شد

ز حسن عاقبت آن روز ناامید شدم
که حرص پیر ز قد دوتا دوبالا شد

به آن رسیده که چون مور پر برون آرم
ز دوری تو دلم بس که ناشکیبا شد

چه سود ازین که گهر گشت قطره ام، داغم
کز این تعین ناقص جدا ز دریا شد

همان به چشم عزیزان چو خار ناسازم
اگرچه زندگیم صرف در مدارا شد

نبود جوهر من کم ز کوهکن صائب
ز کار دست من از حسن کارفرما شد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.