هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، به موضوعاتی مانند عشق، جنون، رنج، و رسیدن به مقصود می‌پردازد. شاعر از نسیم بهار، دیوانگی، خواب بی‌خبری، و سیاهی دل سخن می‌گوید و به مفاهیمی مانند عشق، قرب حق، و رسیدن به مقصود اشاره می‌کند. در نهایت، شعر با این پیام پایان می‌یابد که تنها با پذیرش نارسایی‌های خود می‌توان به مقصود رسید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به تجربه و شناخت کافی از زندگی دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم مانند «سیاهی دل» یا «تیغ قاتل» ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۳۸۴۱

جنون من ز نسیم بهار کامل شد
حذر کنید که دیوانه بی سلاسل شد

گذشت صبح نشاطش به خواب بیخبری
سیه دلی که ز سیر شکوفه غافل شد

مرا چو نوسفران نیست چشم بر منزل
که از فتادگیم راه جمله منزل شد

قبول خلق شد از قرب حق حجاب مرا
سفیدرویی ظاهر سیاهی دل شد

درآفتاب قیامت عجب که تشنه شود
به آب تیغ تو هر تشنه ای که واصل شد

ز صید زخمی خود نیست بیخبر صیاد
چگونه حسن تواند ز عشق غافل شد؟

چراغ برق نماند به زیر دامن ابر
مباش امن ز دیوانه ای که عاقل شد

به چار موجه ازان کشتی تو افتاده است
که بادبان تو از دامن وسایل شد

سرم به سایه طوبی فرو نمی آید
که نخل کشته من دست و تیغ قاتل شد

به وصل منزل مقصود می رسد صائب
به نارسایی خود رهروی که قایل شد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.