هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از آرزوها و ناکامیهای خود میگوید. او به دنبال شیرینیهای زندگی است که خشکی و تلخی را از بین ببرد، اما احساس میکند که در دنیای مادی کسی سخنش را درک نمیکند. همچنین، از تأثیر منفی افراد سرد و بیاحساس بر زندگی خود شکایت دارد و آرزو میکند که سرنوشت، وطنش را به جای شیرین تبدیل کند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و کنایههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۳۸۸۴
کجاست می که مرا شیرگیر گرداند
دماغ خشک مرا جوی شیر گرداند
خمار سردنفس را مجال حرف مده
که صبح را نفس سرد پیر گرداند
سخن پذیر دلی نیست در قلمرو خاک
سخن برای چه کس دلپذیر گرداند
نمی شودزتب شکوه آتشین نفسم
اگر قضا وطنم کام شیر گرداند
مرا چه رتبه پیغام آن دهن صائب
همین بس است مرا در ضمیر گرداند
دماغ خشک مرا جوی شیر گرداند
خمار سردنفس را مجال حرف مده
که صبح را نفس سرد پیر گرداند
سخن پذیر دلی نیست در قلمرو خاک
سخن برای چه کس دلپذیر گرداند
نمی شودزتب شکوه آتشین نفسم
اگر قضا وطنم کام شیر گرداند
مرا چه رتبه پیغام آن دهن صائب
همین بس است مرا در ضمیر گرداند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.