هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر گذرایی فصل‌ها و زیبایی‌های طبیعت، فریبندگی دنیا، ناپایداری جوانی و زیبایی، و نبودن شنوندگان حقیقی برای هنر و نغمه است. شاعر از بی‌قدری و بی‌اعتباری سفیدی موی و گذشت زمان شکوه می‌کند و در نهایت به سکوت و بی‌زبانی می‌گراید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، نیاز به درک و تجربه کافی از زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و صنایع ادبی پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۸۹۱

خزان رسید وگل افشانی بهار نماند
به دست بوسه فریب چمن نگار نماند

چنان غبار خط آن صفحه عذار گرفت
که جای حاشیه زلف برکنار نماند

ز خوشه چینی این چهره های گندم گون
سفید را به نظر یک جو اعتبار نماند

ز نغمه سنجی داود گوش می گیرند
فغان که نغمه شناسی درین دیار نماند

ز پیش آتش خویش چگونه بگریزم
مرا که قوت پرواز یک شرار نماند

خموشیم اثر شکر نیست چون صائب
دماغ شکوه ام از اهل روزگار نماند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.