هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر با زبانی پراحساس و استعاری، از عشق و جدایی سخن میگوید. او از حال و روز خود و معشوق میپرسد و به مفاهیمی مانند عشق، جدایی، صبر و عرفان اشاره میکند. شاعر از معشوق میپرسد که چگونه در شرایط مختلف قرار دارد و چگونه با این شرایط کنار میآید.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت میشود.
غزل شمارهٔ ۲۹۸۷
ای جان و ای دو دیدهٔ بینا، چگونهیی
وِیْ رَشکِ ماه و گُنبَدِ مینا، چگونهیی؟
ای ما و صد چو ما زِ پِیِ تو خَراب و مَست
ما بیتو خَستهایم، تو بیما چگونهیی؟
آن جا که با تو نیست، چو سوراخِ کَژْدُم است
وان جا که جُز تو نیست، تو آن جا چگونهی؟
ای جان تو در گُزینشِ جانها چه میکُنی؟
وِیْ گوهری فُزوده زِ دریا، چگونهیی؟
ای مُرغِ عَرشِ آمده در دامِ آب و گِل
در خون و خَلْط و بَلْغَم و صَفرا چگونهیی؟
زان گُلْشَنِ لَطیف، به گُلْخَن فُتادهیی
با اهلِ گولْخَن به مواسا چگونهیی؟
ای کوهِ قافِ صَبر و سَکینه، چه صابری؟
وِیْ عُزلَتی گرفته چو عَنْقا، چگونهیی؟
عالَم به توست قایم، تو در چه عالَمی؟
تنها به توست زنده، تو تنها چگونهیی؟
ای آفتاب از تو خَجِل، در چه مشرقی؟
وِیْ زَهرِ ناب با تو چو حَلْوا، چگونهیی؟
زیر و زَبَر شُدیمَت بیزیر و بیزَبَر
ای دَرفکَنده فِتْنه و غوغا، چگونهیی؟
گَر غایبی زِ دل، تو دَرین دلْ چه میکُنی؟
وَرْ در دلی، ز ِدودهٔ سودا چگونهیی؟
ای شاهْ شَمس مَفْخَرِ تبریزِ بینَظیر
در قابِ قَوْسِ قُرب و در اَدْنی چگونهیی؟
وِیْ رَشکِ ماه و گُنبَدِ مینا، چگونهیی؟
ای ما و صد چو ما زِ پِیِ تو خَراب و مَست
ما بیتو خَستهایم، تو بیما چگونهیی؟
آن جا که با تو نیست، چو سوراخِ کَژْدُم است
وان جا که جُز تو نیست، تو آن جا چگونهی؟
ای جان تو در گُزینشِ جانها چه میکُنی؟
وِیْ گوهری فُزوده زِ دریا، چگونهیی؟
ای مُرغِ عَرشِ آمده در دامِ آب و گِل
در خون و خَلْط و بَلْغَم و صَفرا چگونهیی؟
زان گُلْشَنِ لَطیف، به گُلْخَن فُتادهیی
با اهلِ گولْخَن به مواسا چگونهیی؟
ای کوهِ قافِ صَبر و سَکینه، چه صابری؟
وِیْ عُزلَتی گرفته چو عَنْقا، چگونهیی؟
عالَم به توست قایم، تو در چه عالَمی؟
تنها به توست زنده، تو تنها چگونهیی؟
ای آفتاب از تو خَجِل، در چه مشرقی؟
وِیْ زَهرِ ناب با تو چو حَلْوا، چگونهیی؟
زیر و زَبَر شُدیمَت بیزیر و بیزَبَر
ای دَرفکَنده فِتْنه و غوغا، چگونهیی؟
گَر غایبی زِ دل، تو دَرین دلْ چه میکُنی؟
وَرْ در دلی، ز ِدودهٔ سودا چگونهیی؟
ای شاهْ شَمس مَفْخَرِ تبریزِ بینَظیر
در قابِ قَوْسِ قُرب و در اَدْنی چگونهیی؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.