۱۹۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۹۲۷

چو در پیاله رنجش می عتاب کند
پیاله روترش از تلخی شراب کند

نسیم بی ادب امروز تند می آید
مباد رخنه در آن غنچه نقاب کند

رخش ز باده فروزان شدآفتاب کجاست
که بهر خرمن خود برق انتخاب کند

ز سوزعشق رگ وریشه ام چنان گرم است
که برق راخس وخاشاک من کباب کند

غبار خاطر من گربه گریه آمیزد
چه خاکها که نه در کاسه حباب کند

فروغ عقل شود محو چون ستاره صبح
چوآفتاب قدح پای در رکاب کند

بس است شوربرآمدزجان مخموران
تبسم تو نمک چند در شراب کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.