هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به موضوعات مختلفی مانند درد و رنج، تسلیم در برابر مشکلات، عشق، و طبیعت میپردازد. شاعر از دردهای زندگی و ناتوانی در ابراز آنها سخن میگوید و به مفاهیمی مانند تسلیم در برابر خصم، تأثیر عشق، و تغییرات طبیعت اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات به درد و رنج اشاره دارند که نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح آنها دارد.
غزل شمارهٔ ۳۹۲۸
ز درد چهره محال است مرد زرد کند
چه لایق است که اظهار درد مردکند
ز درد نیست اگر زیر تیغ آه کشم
که هر کجا که فشانند آب گرد کند
علاج خصم زبردست نیست جزتسلیم
به آسمان چه ضرورست کس نبرد کند
شود ز رفتن روشندلان جهان غمگین
که زرد روی زمین آفتاب زرد کند
توان به خون جگر سرخ داشت تا رخسار
کسی چرا ز طمع روی خویش زرد کند
ز حرف سخت شدن رنجه فرع هشیاری است
ترا که نیست شعوری سخن چه درد کند
چنین که ریشه دوانده است در تو بیدردی
عجب عجب که ترا عشق اهل درد کند
کند چو صبح کسی آفتاب را تسخیر
که زندگانی خودصرف آه سرد کند
شود به رنگ طلا ناقصی تمام عیار
که رخ ز سیلی استاد لاجورد کند
مپرس حال من ای سنگدل که هیهات است
که عرض حال به بیدرد اهل درد کند
طمع ز اختر دولت مدار یکرنگی
که هر چه سبز کند آفتاب زرد کند
نسیم فتح چو پروانه گرد آن گردد
که پای همچو علم سخت درنبرد کند
نفس شمرده زند هرکه چون سحر صائب
کلام روشن خودرا جهان نورد کند
چه لایق است که اظهار درد مردکند
ز درد نیست اگر زیر تیغ آه کشم
که هر کجا که فشانند آب گرد کند
علاج خصم زبردست نیست جزتسلیم
به آسمان چه ضرورست کس نبرد کند
شود ز رفتن روشندلان جهان غمگین
که زرد روی زمین آفتاب زرد کند
توان به خون جگر سرخ داشت تا رخسار
کسی چرا ز طمع روی خویش زرد کند
ز حرف سخت شدن رنجه فرع هشیاری است
ترا که نیست شعوری سخن چه درد کند
چنین که ریشه دوانده است در تو بیدردی
عجب عجب که ترا عشق اهل درد کند
کند چو صبح کسی آفتاب را تسخیر
که زندگانی خودصرف آه سرد کند
شود به رنگ طلا ناقصی تمام عیار
که رخ ز سیلی استاد لاجورد کند
مپرس حال من ای سنگدل که هیهات است
که عرض حال به بیدرد اهل درد کند
طمع ز اختر دولت مدار یکرنگی
که هر چه سبز کند آفتاب زرد کند
نسیم فتح چو پروانه گرد آن گردد
که پای همچو علم سخت درنبرد کند
نفس شمرده زند هرکه چون سحر صائب
کلام روشن خودرا جهان نورد کند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.