هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، به زیبایی‌های معشوق و تأثیرات عشق بر شاعر می‌پردازد. ابیات پر از تصاویر شاعرانه مانند چشم‌های دلنواز، موهای پیچ‌درپیچ، و شمعی که زبان در دهان می‌گزد، هستند. شاعر از عشق و جذبه‌های آن سخن می‌گوید و گاهی به مفاهیم عرفانی مانند بی‌نیازی از دو جهان اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری و ادبی نیاز دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۳۹۳۱

اگر نه چشم من آن دلنواز باز کند
مرا ز هر دو جهان کیست بی نیاز کند

میان نازک او را نگاه موی شکاف
مگر به پیچ وخم از زلف امتیازکند

فغان که چشم بد آفتاب کم فرصت
امان نداد به شبنم که چشم باز کند

حیا مدار توقع ز آتشین رویی
که همچو شمع زبان در دهان گاز کند

چه فتنه ها کند آن چشم شوخ در مستی
که کار رطل گران وقت خواب ناز کند

گهر به رشته بینش ز هر نگاه کشد
به عبرت آن که درین پرده چشم باز کند

جبین گشاده به سایل کسی که برنخورد
به روی دولت ناخوانده در فراز کند

بغیر مهر خموشی که می فزاید عمر
که دیده است گره رشته را دراز کند

نشد گشایشی از زلف و خط مگر صائب
تمام کار من آن چشم نیم باز کند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.