۱۹۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۹۵۷

ترا اگر به نیاز احتیاج خواهد بود
نیازمندی ما را رواج خواهد بود

به دردمندی من عاشقی نخواهی یافت
ترا به عاشق اگر احتیاج خواهد بود

لب عقیق تو گراین چنین شود شاداب
هزارتشنه جگر را علاج خواهد بود

کلاه گوشه عجزی که بشکنی اینجا
چوسربرآوردی از خاک تاج خواهد بود

اگر به آب تو آمیخته است منت خشک
به کام تشنه لبان چون زجاج خواهد بود

شدم خراب که ایمن شوم ندانستم
که گنج بهر خراج احتیاج خواهد بود

درین جهان چو ندارد رواج این زر قلب
در آن جهان چه سخن را رواج خواهد بود

ز رنگ وبوی جهان صاف کن چو شبنم دل
که سنگ راه تواین امتزاج خواهد بود

ز زال دهر چومردان کناره کن صائب
اگر به حور ترا ازدواج خواهدبود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.