هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و اخلاقی از صائب تبریزی، به موضوعاتی مانند عشق، عرفان، رضایت از کار، قناعت، و امید به لطف الهی می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که مزد واقعی او از ذوق کارش به دست می‌آید و نه از توقع احسان دیگران. همچنین، اشاره‌ای به زندگی پس از مرگ و اهمیت اعمال نیک در این دنیا دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و عرفانی آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۳۹۹۹

چنان که گل به سر شاخسار می آید
به پای خود سر عاشق به دار می آید

مرا توقع احسان ز کارفرما نیست
که مزد کار من از ذوق کار می آید

غرض تهیه آغوش خاکساریهاست
ز بحر موجه اگر بر کنار می آید

به کار هر که درین نشأه سایه اندازی
در آفتاب قیامت به کار می آید

به آتش جگر آفتاب آب زدن
ازان عقیق لب آبدار می آید

کنون که سوخته ای در جهان امکان نیست
ز سنگ بیهده بیرون شرار می آید

حقوق خدمت ما گرچه بی شمار بود
نظر به لطف تو کی در شمار می آید

جز این که از ته دل در دعا برآرم دست
دگر ز دست و دل من چه کار می آید

به آفتاب جهانتاب می رسد صائب
چو صبح هر که به دنیا دوبار می آید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.