هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از آسمان و طبیعت به عنوان نمادهایی برای بیان مفاهیم عرفانی و عشق الهی استفاده میکند. او آسمان را به عنوان موجودی عاشق توصیف میکند که در گردش خود، زیبایی و روشنی را به جهان میبخشد. شاعر همچنین از عناصر طبیعت مانند آفتاب، درختان، و باد برای بیان مفاهیم عمیق عرفانی و ایمنی در عشق الهی استفاده میکند. در نهایت، شاعر تأکید میکند که همه چیز در جهان بهانهای برای عشق است و خانه خدا همان عشق است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد تا بتواند به درستی درک شود.
غزل شمارهٔ ۲۹۹۷
ای آسْمان که بر سَرِ ما چَرخْ میزَنی
در عشقِ آفتاب، تو هم خِرقهٔ مَنی
وَاللّهْ که عاشقیّ و بگویم نشانِ عشق
بیرون و اَنْدَرون، همه سَرسَبز و روشنی
از بَحْر تَر نَگَردی، وَزْ خاکْ فارِغی
از آتشَش نسوزی، وَزْ باد ایمِنی
ای چَرخِ آسیا زِ چه آب است گَردِشَت؟
آخِر یکی بِگو که چه دولاب آهنی؟
از گَردشی، کنارِ زمینْ چون اِرَم کُنی
وَزْ گَردشی دِگَر، چه درختان که بَرکَنی
شمعیست آفتاب و تو پَروانهیی به فِعْل
پَروانه وار گِردِ چُنین شمعْ میتَنی
پوشیدهیی چو حاجْ تو اِحَرامِ نیلْگون
چون حاجْ گِردِ کعبه طَوافی هَمیکُنی
حَق گفت ایمِن است هر آن کو به حَج رَسید
ای چَرخِ حَق گُزار زِ آفاتْ ایمِنی
جُمله بَهانههاست که عشق است هر چه هست
خانهیْ خداست عشق و تو در خانه ساکنی
زین بیش مینگویم و امکانِ گفت نیست
وَاللّهْ چه نُکتههاست دَرین سینه گفتنی
در عشقِ آفتاب، تو هم خِرقهٔ مَنی
وَاللّهْ که عاشقیّ و بگویم نشانِ عشق
بیرون و اَنْدَرون، همه سَرسَبز و روشنی
از بَحْر تَر نَگَردی، وَزْ خاکْ فارِغی
از آتشَش نسوزی، وَزْ باد ایمِنی
ای چَرخِ آسیا زِ چه آب است گَردِشَت؟
آخِر یکی بِگو که چه دولاب آهنی؟
از گَردشی، کنارِ زمینْ چون اِرَم کُنی
وَزْ گَردشی دِگَر، چه درختان که بَرکَنی
شمعیست آفتاب و تو پَروانهیی به فِعْل
پَروانه وار گِردِ چُنین شمعْ میتَنی
پوشیدهیی چو حاجْ تو اِحَرامِ نیلْگون
چون حاجْ گِردِ کعبه طَوافی هَمیکُنی
حَق گفت ایمِن است هر آن کو به حَج رَسید
ای چَرخِ حَق گُزار زِ آفاتْ ایمِنی
جُمله بَهانههاست که عشق است هر چه هست
خانهیْ خداست عشق و تو در خانه ساکنی
زین بیش مینگویم و امکانِ گفت نیست
وَاللّهْ چه نُکتههاست دَرین سینه گفتنی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.