۲۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۰۱۶

زبان شکوه به خشم زمانه افزاید
که خس به آتش سوزان زبانه افزاید

مکن ز چرخ شکایت که توسن بد رگ
لگد به کجروی از تازیانه افزاید

چنین که حرص فلک می افزاید از پیری
به رزق ما چه امیدست دانه افزاید

رسیده است ترا خواب بیخودی جایی
که آگهی ز شراب شبانه افزاید

کند پیاله خون خوردن تو چرخ وسیع
به قدر آنچه ترا باغ وخانه افزاید

اگر ز خواب شکایت به روزگار برم
به رغم من به فسون وفسانه افزاید

ز شکر شکوه مزن پیش چرخ دم صائب
که آن بهانه طلب بر بهانه افزاید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.