۲۱۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۰۱۸

دل گرفته کی از لاله زار بگشاید
ز دستهای نگارین چه کار بگشاید

فغان که شاهد گل را بهار کم فرصت
امان نداد که از پانگار بگشاید

دل پر آبله من به خاک وخون غلطد
گره ز آبله هر که خار بگشاید

جهان فروزی ماه وستاره چندان است
که مهر پرده صبح از عذار بگشاید

چنین که دایره راتنگ کرده است سپهر
عجب که غنچه ز باد بهار بگشاید

به هیچ چیز جهان دل نمی نهد صائب
اگر کسی نظر اعتبار بگشاید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.