هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق، درد فراق، و رسیدن به آرامش از طریق توکل و صبر سخن میگوید. مضامینی مانند عشق به معشوق، رنجهای عاشقانه، امید به نجات، و اشارههای عرفانی در آن دیده میشود.
رده سنی:
15+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به دانش ادبی و تجربهی زندگی بیشتری نیاز دارند.
غزل شمارهٔ ۴۰۲۵
به زلف او دلم از برق گوشواره رسید
به داد من شب تاریک این ستاره رسید
نمی رسد به زمین پای دل ز خوشحالی
مگر به سوخته ای خواهد این شراره رسید
به اختیار ندادم به طاق ابرو دل
مرا ز عالم بالا همین اشاره رسید
برآمدم ز خطر تا به خود فرو رفتم
چو کشتیی که به دریای بیکناره رسید
به دست بسته در خلد اگر زنم چه عجب
که جوی شیر به طفلان گاهواره رسید
به دار الفت منصور جای حیرت نیست
که دست غرقه دریا به تخته پاره رسید
خیال وحشی چشم که راه در دل داشت
که رشته نفس از سینه پاره پاره رسید
مرا چو سبحه گره آن زمان به کار افتاد
که کار من ز توکل به استخاره رسید
ازان چو داغ نگردید شمع من خاموش
که فیض من به جگر های پاره پاره رسید
به آب تا نرساندم ز پای ننشستم
چو تیشه ناخن من گر به سنگ خاره رسید
ز چاره زن در بیچارگی که خسته ما
گرفت تا ره بیچارگی به چاره رسید
جواب آن غزل است این که گفت مرشد روم
خبر برید به بیچارگان که چاره رسید
به داد من شب تاریک این ستاره رسید
نمی رسد به زمین پای دل ز خوشحالی
مگر به سوخته ای خواهد این شراره رسید
به اختیار ندادم به طاق ابرو دل
مرا ز عالم بالا همین اشاره رسید
برآمدم ز خطر تا به خود فرو رفتم
چو کشتیی که به دریای بیکناره رسید
به دست بسته در خلد اگر زنم چه عجب
که جوی شیر به طفلان گاهواره رسید
به دار الفت منصور جای حیرت نیست
که دست غرقه دریا به تخته پاره رسید
خیال وحشی چشم که راه در دل داشت
که رشته نفس از سینه پاره پاره رسید
مرا چو سبحه گره آن زمان به کار افتاد
که کار من ز توکل به استخاره رسید
ازان چو داغ نگردید شمع من خاموش
که فیض من به جگر های پاره پاره رسید
به آب تا نرساندم ز پای ننشستم
چو تیشه ناخن من گر به سنگ خاره رسید
ز چاره زن در بیچارگی که خسته ما
گرفت تا ره بیچارگی به چاره رسید
جواب آن غزل است این که گفت مرشد روم
خبر برید به بیچارگان که چاره رسید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.