هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی بیانگر ناامیدی و درد شاعر از شرایط سخت زندگی است. او از شکست تدبیرها، رنجهای روحی و جسمی، و ناملایمات روزگار سخن میگوید. شاعر با استفاده از تصاویر طبیعی مانند گل، خار، بادام، و صبح، احساسات خود را به زیبایی بیان میکند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و غنایی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۴۰۳۰
کنون که ناخن تدبیر من شکسته دمید
ز چشم آبله ام خار دسته دسته دمید
درین چمن که گلش خار در بغل دارد
خوشا کسی که چو بادام چشم بسته دمید
بغیر داغ که صد برگ گشت از ناخن
چه گل مرا دگر از طالع خجسته دمید
ز تنگ گیری این روزگار در عجبم
که صبح خنده چسان از دهان پسته دمید
چه فتنه ای تو که سنبل به آن دماغ بلند
ز شوق خدمت زلفت کمر نبسته دمید
چنان غبار کدورت گرفت عالم را
که صبح نور ز آیینه زنگ بسته دمید
نظر به لاله و گل چون سیه کنم صائب
مرا که سنبل آه از دل شکسته دمید
ز چشم آبله ام خار دسته دسته دمید
درین چمن که گلش خار در بغل دارد
خوشا کسی که چو بادام چشم بسته دمید
بغیر داغ که صد برگ گشت از ناخن
چه گل مرا دگر از طالع خجسته دمید
ز تنگ گیری این روزگار در عجبم
که صبح خنده چسان از دهان پسته دمید
چه فتنه ای تو که سنبل به آن دماغ بلند
ز شوق خدمت زلفت کمر نبسته دمید
چنان غبار کدورت گرفت عالم را
که صبح نور ز آیینه زنگ بسته دمید
نظر به لاله و گل چون سیه کنم صائب
مرا که سنبل آه از دل شکسته دمید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.