هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از عشق، ناامیدی، تسلیم در برابر سرنوشت و نیاز به پناهندگی سخن می‌گوید. شاعر از دل‌بردگی، ضعف در برابر عشق، وابستگی به تقدیر و نیاز به پناهندگی صحبت می‌کند. همچنین، مفاهیمی مانند حرص، بخت سیاه، و امیدواری به بهبودی نیز در آن دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و تسلیم در برابر سرنوشت نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۴۰۴۰

کو سرو قامتی که دل من ز جا برد
زنگ از دلم به یک نگه آشنا برد

عجز وفتادگی است سرانجام سرکشی
چون شعله شد ضعیف به خس التجا برد

خورشید اگر به سایه خود می برد پناه
آزاده هم به بال هما التجا برد

بخت سیاه هم ز هنرور شود جدا
گرتیرگی ز خویش آب بقابرد

نوبت به کس نمی دهد این چرخ سنگدل
سرگشته آن که بار به این آسیا برد

در رهگذار باد فروزد چراغ خویش
آن ساده دل که فیض ز کسب هوا برد

رفتم ز بزم وصل تو صدبار ناامید
یک ره ز روی طنز نگفتی خدا برد

از مال حرص طول امل کم نمی شود
کی پیچ وتاب گنج گهر ز اژدها برد

گر احتیاج اره گذارد به تارکش
غیرت کجا به همچو خودی التجا برد

چین از جبین ما نبرد عیش روزگار
آتش مگر شکستگی از بوریا برد

زین درد جان ستان که مسیحاست عاجزش
صائب مگر به شاه نجف التجا برد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.