هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، با استفاده از استعاره‌ها و تصاویر شاعرانه، به موضوعاتی مانند درد و رنج، عشق، حسرت، و گذر عمر می‌پردازد. شاعر از زخم‌های ناسور، پروانه و ماهتاب، موسی و طور، حسرت و حرص، چرخ و انصاف، و دیگر عناصر برای بیان احساسات عمیق خود استفاده می‌کند. در نهایت، شعر به این نتیجه می‌رسد که اضطراب و حسرت، انسان را از مقصود اصلی دور می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی مانند ناسور، حسرت، و اضطراب، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۴۰۴۵

زخمی که ره به لذت ناسور می برد
فیض نمک ز مرهم کافور می برد

پروانه مرا جگر ماهتاب نیست
موسی مرا به انجمن طور می برد

از جمع مال رزق حریص آه حسرت است
ازنوش غیر نیش چه زنبورمی برد

اکنون که چرخ بر سر انصاف آمده است
فیروزه مرا به نشابور می برد

زان ساقی کریم مرا هیچ شکوه نیست
حیرت مرا ز میکده مخمور می برد

تا کی ز حسرت لب خاموش خون خورم
این آرزو مرا به لب گور می برد

ما گرد هستی از نمد خود فشانده ایم
دار فنا چه صرفه ز منصور می برد

زنهار از دماغ برون کن غرور را
کاین باد افسر از سر فغفور می برد

می هوش می رباید و این طرفه تر که یار
هوش مرا به نرگس مخمور می برد

نزدیکتر به کعبه مقصود می شوم
چندان که اضطراب مرا دور می برد

صائب فریب مرهم راحت نمی خورد
داغ دلی که غیرت ناسور می برد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.