هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر با نای (نی) به گفتگو میپردازد و از اسرار و رازهای نهفته در هستی سخن میگوید. نای نماد آگاهی و شناخت است و شاعر از طریق آن به بیان مفاهیمی مانند آگاهی از خود، رهایی از جهل، و دردهای عشق میپردازد. در این شعر، شاعر از نای میخواهد که اسرار را فاش نکند و از آگاهی بیش از حد که ممکن است باعث هلاکت شود، پرهیز کند. همچنین، شاعر به موضوعاتی مانند عشق، شناخت خود، و رهایی از وابستگیها اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند آگاهی از خود و رهایی از جهل ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. بنابراین، این متن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است.
غزل شمارهٔ ۳۰۰۱
ای نای، بَسْ خوش است کَزْ اسرار آگَهی
کار او کُند، که دارد از کار آگَهی
ای نای، هَمچو بُلبُل، نالانِ آن گُلی
گَردن مَخار، کَزْ گُلِ بیخار آگَهی
گفتم به نای هَمدَمِ یاری مَدُزد راز
گفتا هَلاکِ توست به یک بار آگَهی
گفتم خَلاصِ من به هَلاکِ من اَنْدَر است
آتش بِنِه، بِسوز، بِمَگْذار آگَهی
گفتا چگونه رَهْ زَنِ این قافله شَوَم
دانم که هست قافله سالار آگَهی
گفتم چو یار، گُم شُدگان را نمینَواخت
از آگهی هَمیشُد بیزارْ آگَهی
نُه چَشمْ گشتهیی تو که بیآگَهی زِ خویش
ما را حِجابِ دیده و دیدارْ آگَهی
زان هَمدَمِ لَبی که تو را سَر بُریدهاند
ای نَنگْ سَرْ دَرین رَهْ و، ای عارْ آگَهی
از خود تَهی شُدیّ و زِ اسرار پُر شُدی
زیرا زِ خودپُر است و زِ اِنکارْ آگَهی
چون میچَشی زِ لَعْلِ لبِ یار، ناله چیست؟
بُگْذار تا کُند گِلِهٔ زارْ آگَهی
نی نی زِ بَهرِ خود تو نمینالی، ای کَریم
بِگْری بر آن کِه دارد زِ اَغْیار آگَهی
گَردون اگر بِنالَد، گاو است زیرِ بار
زینْ نَعْلِ بازگونه غَلَط کار آگَهی
کار او کُند، که دارد از کار آگَهی
ای نای، هَمچو بُلبُل، نالانِ آن گُلی
گَردن مَخار، کَزْ گُلِ بیخار آگَهی
گفتم به نای هَمدَمِ یاری مَدُزد راز
گفتا هَلاکِ توست به یک بار آگَهی
گفتم خَلاصِ من به هَلاکِ من اَنْدَر است
آتش بِنِه، بِسوز، بِمَگْذار آگَهی
گفتا چگونه رَهْ زَنِ این قافله شَوَم
دانم که هست قافله سالار آگَهی
گفتم چو یار، گُم شُدگان را نمینَواخت
از آگهی هَمیشُد بیزارْ آگَهی
نُه چَشمْ گشتهیی تو که بیآگَهی زِ خویش
ما را حِجابِ دیده و دیدارْ آگَهی
زان هَمدَمِ لَبی که تو را سَر بُریدهاند
ای نَنگْ سَرْ دَرین رَهْ و، ای عارْ آگَهی
از خود تَهی شُدیّ و زِ اسرار پُر شُدی
زیرا زِ خودپُر است و زِ اِنکارْ آگَهی
چون میچَشی زِ لَعْلِ لبِ یار، ناله چیست؟
بُگْذار تا کُند گِلِهٔ زارْ آگَهی
نی نی زِ بَهرِ خود تو نمینالی، ای کَریم
بِگْری بر آن کِه دارد زِ اَغْیار آگَهی
گَردون اگر بِنالَد، گاو است زیرِ بار
زینْ نَعْلِ بازگونه غَلَط کار آگَهی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.