هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و اشتیاق به معشوق و ارتباط عمیق روحی با او سخن می‌گوید. شاعر از معشوق به عنوان منبع نور و آتش یاد می‌کند و از بی‌خبری دیگران از این عشق و اشتیاق شکایت دارد. او معشوق را مرکز دل و جان خود می‌داند و از او می‌خواهد که راهنمای او باشد. شاعر همچنین از شادی و وصال با معشوق سخن می‌گوید و از تأثیر عمیق او بر روح و جان خود یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد تا بتوان آن را به درستی درک کرد.

غزل شمارهٔ ۳۰۰۲

شوری فُتاد در فَلَک ای مَهْ، چه شِسْته‌یی؟
پُرنور کُن تو خیمه و خَرگَه، چه شِسْته‌یی؟

آگاه نیستند مَگَر این فَسُردگان
از آتشِ تو ای بُتِ آگَهْ، چه شِسْته‌یی؟

آتش خورانِ رَهْ به سَرِ کویْ مُنتَظِر
با مَردمانِ زیرکِ اَبْلَه، چه شِسْته‌یی؟

دلْ شیرِ بیشه است، وَلیکِن سَرَش تویی
دلْ لشکرِ حَق است و تویی شَهْ، چه شِسْته‌یی؟

ای جانِ تیزگوش، تو بِشْنو هم از دَرون
هم رَهْ به توست، بر سَرِ هر رَه، چه شِسْته‌یی؟

هین، کَزْ فَراخْنایِ دِلَت تا به عَرش رفت
هَیهایِ وصل و خنده و قَهْقَهْ، چه شِسْته‌یی؟

دی بامْداد دامَنِ جانم گرفت دل
کان جان و دل رَسید، تو آوَهْ، چه شِسْته‌یی؟

دولابِ دولت است زِ تبریز، شَمسِ دین
دَر زَن تو دست‌ها و دَرین رَهْ، چه شِسْته‌یی؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.