۲۲۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۰۵۶

از کوچه ای که آن گل بی خار بگذرد
موج لطافت از سر دیوار بگذرد

تا حشر جای سبزه برآید ز بان شکر
بر هر زمین که سرو تو یک بار بگذرد

خاری است خار عشق که بی دست وپا شود
آتش اگر ز سایه آن خار بگذرد

مژگان وچشم عاشق دیرینه همند
چون می شود که آبله از خار بگذرد

ای کارساز خلق به فریاد من برس
زان پیشتر که کار من از کار بگذرد

از سرگذشته اندکریمان و این زمان
کو سرگذشته ای که زدستار بگذرد

چند از خیال گنج که خاکش به فرق باد
عمرم به تلخی دهن مار بگذرد

قطع نظر ز نعمت فردوس مشکل است
صائب چسان ز لذت دیدار بگذرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.