۱۹۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۰۶۳

خرم کسی که قصر اقامت بنا نکرد
رفت از میان چو گل کمر خویش وا نکرد

چندان که تاختیم به دنبال عمر را
این آهوی رمیده نظر برقفا نکرد

جز من که راه عشق به تسلیم می روم
با دست بسته هیچ شناور شنا نکرد

رنگ گهر شکسته شود از بهای کم
ما را فلک عبث به دو عالم بها نکرد

موی سفید سبز شد از دست شانه را
از زلف مشکبار تو یک عقده وانکرد

با آه سرد من چه کند چرخ پرنجوم
هرگز به خرج باد زر گل وفا نکرد

تااقتدا به کارگزاران عشق کرد
در هیچ کار فکرت صائب خطا نکرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.