هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از مفاهیمی مانند بزم، شراب، قلندری و کافری سخن میگوید و به مسائل فلسفی و عرفانی مانند سرنوشت، زمان و طبیعت انسان میپردازد. شاعر از وضعیت جهان و انسان ناراضی است و به دنبال معنای عمیقتری در زندگی میگردد.
رده سنی:
18+
متن شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند شراب و کافری ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح داشته باشند.
غزل شمارهٔ ۳۰۰۴
بَزم و شرابِ لَعْل و خَرابات و کافَری
مُلْکِ قَلَنْدَر است و قَلَنْدَر ازو بَری
گویی قَلَنْدَرم من و این دِلْپَذیر نیست
زیرا که آفریده نباشد قَلَنْدَری
تا کِی عُطارِد از زُحَل آرَد مُدَبِّری؟
مرّیخ نیز چند زَنَد زَخمِ خَنجَری؟
تا چند نَعْل ریز کُند پیکِ ماه نیز؟
تا چند زُهره بَخش کُند جامِ اَحْمَری؟
تا چند آفتاب به تَفِ مَطْبَخی کُند؟
بازارْ تنگ دارد بر خَلْق، مُشتری؟
تا چند آب ریزَد دولابِ آسْمان؟
تا چند آب نَشْف کُند بُرجِ آذری؟
تا چند شبْ پناهِ حَریفانِ بَد شود؟
تا چند روز پَرده دَرَد بر مُسَتَّری؟
تا چند دِیْ بَرآرَد از باغها دَمار
تا کِی بهار دوزَد دیباجِ اَخْضَری
زین فُرقَت و غَریبی، طَبْعَم مَلول شُد
ای مُرغِ روح، وَقت نیامَد که بَرپَری؟
وین پَرِّ دَرشِکَستهٔ پُرخونِ خویش را
سویِ جَنابِ مالِک و مَخْدومِ خود بَری
اَنْدَر زمین چه چَفْسی؟ نی کوه و آهنی
زیرِ فَلَک چه باشی؟ نی ابر و اَخْتَری
زان حُسنِ آبدار، چو تازه کُنی جِگَر
نی آبِ خِضْر جویی، نی حوضِ کوثَری
ای آب و روغَنی که گرفتار آمدی
با آنچه در دل است نگویی چه دَرخَوری؟
مُلْکِ قَلَنْدَر است و قَلَنْدَر ازو بَری
گویی قَلَنْدَرم من و این دِلْپَذیر نیست
زیرا که آفریده نباشد قَلَنْدَری
تا کِی عُطارِد از زُحَل آرَد مُدَبِّری؟
مرّیخ نیز چند زَنَد زَخمِ خَنجَری؟
تا چند نَعْل ریز کُند پیکِ ماه نیز؟
تا چند زُهره بَخش کُند جامِ اَحْمَری؟
تا چند آفتاب به تَفِ مَطْبَخی کُند؟
بازارْ تنگ دارد بر خَلْق، مُشتری؟
تا چند آب ریزَد دولابِ آسْمان؟
تا چند آب نَشْف کُند بُرجِ آذری؟
تا چند شبْ پناهِ حَریفانِ بَد شود؟
تا چند روز پَرده دَرَد بر مُسَتَّری؟
تا چند دِیْ بَرآرَد از باغها دَمار
تا کِی بهار دوزَد دیباجِ اَخْضَری
زین فُرقَت و غَریبی، طَبْعَم مَلول شُد
ای مُرغِ روح، وَقت نیامَد که بَرپَری؟
وین پَرِّ دَرشِکَستهٔ پُرخونِ خویش را
سویِ جَنابِ مالِک و مَخْدومِ خود بَری
اَنْدَر زمین چه چَفْسی؟ نی کوه و آهنی
زیرِ فَلَک چه باشی؟ نی ابر و اَخْتَری
زان حُسنِ آبدار، چو تازه کُنی جِگَر
نی آبِ خِضْر جویی، نی حوضِ کوثَری
ای آب و روغَنی که گرفتار آمدی
با آنچه در دل است نگویی چه دَرخَوری؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.