هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، به موضوعاتی مانند عشق، عرفان، صبر و امید می‌پردازد. شاعر از عناصری مانند طبیعت، اساطیر و نمادهای عرفانی برای بیان احساسات و تفکرات خود استفاده کرده است.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی کافی دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اشارات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۴۰۸۲

فیضی که سهیل به خاک یمن رسد
از دیدن عقیق لب او به من رسد

از عطسه غزال شود دشت لاله گون
گر بوی زلف او به دماغ ختن رسد

چشمی که دوخته است زلیخا به پیرهن
بویش کجا به ساکن بیت الحزن رسد

در بسته باغ را به ته بال خود درآر
قانع مشو به بوی گلی کز چمن رسد

شیرین نمی کنند دهانی که تلخ نیست
شکر کجا به طوطی شیرین سخن رسد

پروانه گرد شمع نمی گردداز حجاب
بیچاره عاشقی که به این انجمن رسد

این چاه دور را رسن از خود گسستن است
کی رشته امید به چاه ذقن رسد

در بزم او کسی به کسی جا نمی دهد
آنجا مگر سپند به فریاد من رسد

زنهار روی دست هنرهای خود مخور
کز جوی شیر به لب کوهکن رسد

صائب زبان خامه روشن بیان ماست
شمعی که پرتوش به هزار انجمن رسد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.