۲۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۱۱۰

آیینه ام ز روشنی آزار می کشد
خاطر به سیر سبزه زنگار می کشد

با زاهدان خشک مگو حرف حق بلند
منصور را ببین که چه از دار می کشد

این بوستان کیست که مژگان آفتاب
چون خار گردن از سر دیوار می کشد

درمانده ملایمت من شده است خصم
اینجا ز موم نشتر آزار می کشد

خواهد به ابر پنبه زدن برق داغ من
این گل سری به گوشه دستارمی کشد

آن زلف مشکبار که یادش بخیر باد
یارب چه دور ازان گل رخسارمی کشد

از چشمه سار آبله ام آب می خورد
خاری که نیشتر از دهن مار می کشد

ای دوست غافلی که درین یک دو روزه هجر
صائب چها ز چرخ ستمکار می کشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.